محل تبلیغات شما

به نام خدا

این روز های من در اسلام آباد به سر می رود . روستایی در نزدیکی هرنگ به فاصله حدودا 30 کیلومتری . راستش را بخواهید کیلومترش را دقیق نمی دانم که چقدر است چون در این مسیر هیچ تابلوی کیلومتر نشانی وجود ندارد ، اما فاصله ی زمانی آن تا هرنگ حدودا سی دقیقه است . روستای با جمعیت حداکثر 500 نفر . روستایی که خشک است البته من در شهریور ماه اینجا هستم نمیدانم ماه های پاییز و زمستان این جا به چه زیبایی است فقط میدانم گاه گداری درخت انجیر و به هم دارند . برای معرفی بهتر اسلام آباد که نام قدیم آن خست بوده است باید به آبگرم آن اشاره کرد که در نزد بومیان از آن به "آبگرم " یاد می شود . اسلام آباد مکانی است که من در آن چهارمین دوره قرائت خودم را در حال برگزاری هستم . این جا آدم هایی بسیار صمیمی دارد از آن هایی که فقط در کتاب های هوشنگ مرادی کرمانی است .نوجوانانی که ازکودکی باهم بوده اند .باهم جشن می گرفتند .باهم سفر می رفتند و باهم می خندیدندو گریه می کردند و باهم دعوا می کنند و گلوی هم را می فشارند اما فردا فراموششان شده و باز به قول خودشان برای " تپیدن قلب دوباره اسلام آباد با شادی روز دیگری را آغاز می کنند " در این روستا همه فامیل هم ختر خاله کسی دختر عموی دیگریست و پدر بزرگ کسی دایی دیگری و این سلسله خویشاوندی ادامه دارد و همه یقین دارند اگر ماه ها از هم قهر باشند بازهم نهایتا روزی آشتی خواهند کرد . من دوستشان دارم .صمیمیتشان را .اینکه بی غل و غش هستند .آرزوی های بسیار شیرینی دارند .اینجا اگر کسی دانشگاه فرهنگیان قبول بشود خیلی کلاس دارد . امکانات تفریحی مدرن ندارند اما می توانند روزی را خوش و خرم به اردوی بستک گردی بروند .کوه نوردی کنند و در ریخونه ( رودخانه ) شنا کنند .اکثرا مردم شنا کردن را بلدند . شاید دلیل دوست داشتنم چیز های گمشده ای باشد که اینجا پیدایش کرده باشم .چیز هایی که من روزی در شهر خودم هم تجربه شان می کردم اما .اما الان خییلی وقت است دیگر نمی توان سر لج و لجبازی با پسر خاله ات در کوچه دنبالش بدوی و او را بزنی .یا اینکه اینجا هرکاری برای همه منظوری به دنبال ندارد .ما همیشه درگیر منظور های اشتباهمان هستیم .

بگذریم از این نداشته ها و از دست رفته هایمان . از دست دادن دلخوشی های کوچک اما زیبا که روزی جزئی از فرهنگمان بوده است ، بغضی را درگلو می فشارد.

حس خوبی دارم .مثل اینکه فردا نتیجه کنکور ارشد می آید نمی دانم گفتم یا نه که با معدل تونستم همان رشته ای که  می خوام رو قبول شم استااااد مهربان هم به اون چیزی که می خواست رسید :) .خیلی براش خوشحالم چون خیلی وقت ها دلیل حال خوشمان بوده

خدا خیر نصیبش کند .

14 شهریور ماه سال هزار و سیصد و نود و هشت خورشیدی

# ساعت هشت شب به وقت اسلام آباد

روزی روزگاری اسلام آباد

برای کسی که دوست دارد بخواند

به وقت دوم آذر ماه

های ,آباد ,اسلام ,هم ,باهم ,روزی ,اسلام آباد ,من در ,بوده است ,هایی که ,و باهم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها